فهرست عناوین
مخاطب اصلی و سطح مفاهیم
مخاطب هدف این پست عمومی و برای همه افرادی است که به هر نوعی با کسب و کارهای مختلف درگیر هستند.
بازی و فریب عددها را نخوریم!
تاریخ ۰۱۰۱۰۱ که از نظر ما عدد خاص و ویژهای به شمار میآید، مخصوصاً اگر ساعت هم کنارش اضافه کنیم، یعنی ۰۱:۰۱-۰۱/۰۱/۰۱ و احتمالاً چون اولین روز از اولین ماه و اولین سال قرن جدید است، اکثر عاشقان رُندی را ارضا میکند، اما این یک بازی بیش نیست. چرا؟ چون اگر شما هم مثل من نمیدانستید بدانید که گرچه ما الان در شروع سال ۱۴۰۱ هستیم، اما این گاهشمار* از عدد و از سال ۱ شروع نشده است بلکه اولین سالش ۱۳۰۴ بوده! یعنی مثلا ما هرگز سال ۱۳۰۰ خورشیدی نداشتیم ! دقیقاً ۹۷ سال قبل، روزی شبیه به امروز یک حکومتی تصمیم گرفته بر اساس چند تا تقلید + یک سری رفرنس اسلامی آن سال را ۱۳۰۴ اعلام کنند و قرارداد میکنند از این به بعد با این عدد پیش بروند!
نیم قرن بعد هم در دوران پهلوی، این تفکر بازنگری شده و ایده جایگزین این بوده که این عدد گاهشمار باید از آغاز پادشاهی کوروش بزرگ شمرده شود که انصافاً دیدگاه درستتر و با ریشهتری بنظر میرسد.. در هر صورت تاریخ رسمی کشور ما فعلاً با هجری شمسی شناخته میشود و باید با همین تقویم پیش رفت. اما کلام اصلی این بخش رو دوست دارم در چند جمله مطرح کنم:
- نظم و قانون طبیعت چیزی فراتر از این اعدادی است که به دست انسانها آفریده شده است. حتی همین شمارنده ساعت!
- اتفاقات خوب و بد اطراف دنیای ما و زندگی ما به این بازیهاو عددها ارتباطی ندارند.
- هیچ سال و ماه و روز و افتتاحیه و شروع کاری اگر رند باشد، لزوماً نشانه مثبتی ندارد.
- مهمترین و زیباترین و بهترین اتفاقات تاریخ بشری ارتباط معناداری با تاریخهای رند نداشته است.
- تمایل به رُندی و ترتیب و نظم اعداد یکی از بزرگترین خطاهای شناختی است که تا به امروز آدمها دچارش بودن.
* گاهشمار خورشیدی از نظر چینش فصل و ماه، با واقعه نجومی (اعتدال بهاری) تطبیق شده و کاملاً حساب شده و بهقاعده گردش میکند و این موضوع ارتباطی به شمارنده قرارداد شده سال هجری خورشیدی ندارد.
دید سطحی و عمیق، سادگی و پیچیدگی مسائل
کم نیستند کسانی که از تحولات امروزی که ما دچارش هستیم گله و شکایت دارند ، اما بنظر من یکی از جذابترین تجربیاتی که نسل فعلی ما (متولدین ۱۳۵۰تا ۱۳۷۵ خورشیدی) به خود دیده همین دو فضای متفاوت سنتی- مدرن و تحولات بین آنهاست، البته منکر تبعات منفی آن هم نیستم. در قرنی که گذشت زندگی سادهتر بود، مسائل عادیتر بودند و معمولاً با نگاه عادی به هر مسئله، امکان تحلیل و بررسی پیامدهای آن به راحتی شدنی بود. اما امروز در عصری هستیم که نگاه سطحی و ساده به اکثر مسائل، گره از کار ما باز نمیکند. بنظر میرسد که ما در دوره تغییر و تحولات اساسی قرار گرفتیم و اگر همچنان بخواهیم به مسائل روزمره کار و زندگی خودمون سطحی نگاه کنیم، دچار سردرگمی و دردسر بیشتری میشویم. این تحولات، تمام دولتهای جهان را با شش چالش اساسی در این دوره مواجه کرده است :
- اقتصاد
- مراقبتهای بهداشتی
- آموزش و پرورش
- امنیت ملی و امنیت سایبری
- تغییرات اقلیمی
- کاهش اعتماد مردم به دولتها
این شش چالش بشدت قدرتهای جهانی رو درگیر کرده است. تحلیل این موارد چون نیاز به دانش سیاسی دارد من اینجا قصد شرح دادن آن را ندارم. در عوض چالشهایی که مردم از بُعد تحولات کسب وکارها با آن روبرو میشوند، همگی مربوط به تحول دیجیتال و این چند مورد را شامل خواهد شد:
- سطح توقع مشتریان: تغییر سبک زندگی ناشی از گسترش فضای مجازی، سطح توقع مشتری را تحت تاثیر قرار داده و بالاتر میبرد.
- تجربه مشتری، مهمترین دغدغه: شرکتها ناچارند برای استفاده از فناوریهای دیجیتال،تجربه مشتری را به عنوان یک تمایز فزاینده مهم ببینند.
- گسترش شخصی سازی: مشتریان به طور فزایندهای انتظار سفارشیسازی پیشرفته محصولات، خدمات، محتوا و تجربه مشتری را در سطح فردی دارند.
- نیاز به تغییر فرهنگ سازمانی: رایجترین تصور غلطی که صاحبان کسب و کار دارند این است که تحول دیجیتال فقط برای شرکتهای فناور محور بوده و در صورتی امکان پذیر است که یک شرکت ابزارها و فناوریهای خود را بروزرسانی کنند.
- کافی نبودن زیرساختهای فعلی: برنامهریزی ضعیف و کمبود منابع IT از چالشهای حیاتی مرتبط با تحول دیجیتال است. همچنین کمبود نیروی متخصص و جنگ استعدادها دو روی سکه تحول دیجیتال است.
- حرکت دشوار به سمت چابکی: چابک شدن شرکتها و فرایندهای داخلی، قبل از شروع یک سفر موفقیت آمیز تحول دیجیتال، یک چالش است و بسیاری از سازمانها در فرآیند تحول چابک خود شکست میخورند.
لهشدن کسب و کارهای منسوخ شده
منسوخ شدن در اینجا از دو بُعد متفاوت قابل بررسی است. یکی کسب و کارها و دومی متخصصین. در مورد کسب وکارها باید در هر فیلدی مفهوم مهم چرخه عمر (Lifecycle) آن را همیشه بررسی کنیم. چرخه عمر محصول / چرخه عمر خدمات / چرخه عمر فرآیند و هر آن چیزی که در دل تجارت ما نقش آفرینی دارد. همچنین اگر قرار است یک لاین جدید یا ایده جدید راهاندازی کنیم، منطق حکم میکند این چرخهها را در مقیاس کلان بررسی کنیم. در نتیجه بهتر است جای ایدههای قدیمی و تکراری را با نوآوری و حل مسئله با روش امروزی عوض کنیم.
در مورد تخصص هم شاید قبلاً در مورد نیمه عمر دانش (Half-life of knowledge) شنیده باشید. مفهوم جالب و مهمی است. “نیمه عمر دانش” یعنی تعداد سالهایی که نیمی از اطلاعات یا دانش موجود در یک فیلد تخصصی از بین برود یا با اطلاعات جدید جایگزین شود. این تعداد سال البته بستگی به رشته یا حوزه تخصصی متفاوت است. مثلاً برای تخصص پزشکی هپاتیت، نیمه عمر تخصص حدود ۴۵ سال محاسبه شده است. یعنی حدود ۴۵ سال طول میکشد تا نیمی از پایگاه دانش فعلی در این زمینهها قدیمی و جایگزین اطلاعات جدید شود. از یک طرف کاهش نیمه عمر دانش مخصوصاً تو رشتههای مدرن وابسته به نرمافزار و IT و از طرف دیگر تحولات مربوط به رشد تکنولوژی باعث شده تا کسب و کارهای سنتی رفته رفته از بین بروند و جای خود را به کسب و کارهای جدید و مدرن بدهند. نیمه عمر دانش یک مهندس یا حرفه ای IT اکنون حدود ۱۰ تا ۱۲ سال یا حتی کمتر است.
مگاترندها و پارادایمهای جدید، از مقاومت ما قویتر هستند
مگاترندها (Megatrends)، نیرو و امواج متحول کننده جهانی هستند که آینده را تحت الشعاع قرار میدهند و اثرات مهمی روی اقتصاد، کسب و کارها، جوامع، فرهنگها و سبکهای زندگی میگذارند. مگاترندها، پارادایمهای جدید خواهند ساخت و در نتیجه به مقاومت ما مردم در برابر تغییرات نوظهور، قدرت بیشتری دارند و چه ما بخواهیم و چه نخواهیم، چه مشتاق باشیم و چه عصبانی کار خودشان را میکنند. بنظر میآید هوشمندانه عمل کردن فقط این است که ما مگاترندها رو رصد کنیم و به خوبی بشناسیم و به دنبالش تلاش کنیم خودمان را با همه این تحولات وفق دهیم.
بلاکچین و متاورس، جنگ قدرتها با دنیای غیرمتمرکز
شدنی نیست از تحولات صحبت کنیم و حرف از بزرگترین دشمن کلاهبرداری تاریخ یعنی بلاکچین (Blockchain) و مفاهیم نوین مربوط به این دنیای گسترده نزنیم. بنظر میرسد آنچه که ما تا امروز به اسم بلاکچین شناختیم، قسمت خیلی جزئی از این دریای عظیم به حساب آید. بعضیها هنوز فکر میکنند بلاکچین فقط یعنی ارز دیجیتال (Cryptocurrency)، در صورتیکه شکی نیست این فناوری دنیای سنتی را تا چند سال آینده قورت میدهد. شک نکنید که بلاک چین یک مفهوم نوپاست و هنوز تا رسیدن به جایگاه اصلی خودش خیلی راه دارد، بشرطی که زیرساختهایش فراهم شوند، میشود به آن امیدوار بود. در تصویر زیر ابعادی که بلاکچین میتواند در آنها نفوذ کند را خوب میتوان دید.
بهتره همین دیدگاه را در مورد متاورس (Metaverse) هم داشته باشیم. بخاطر اینکه در دنیای مجازی مسئلهای به نام مالکیت مطرح میشود، متاورس هم پشت سر بلاکچین حرکت خواهد کرد. چرا که برای دو موضوع مهم حق مالکیت فردی و احراز هویت کاربران، وابستگی صددرصدی نسبت بلاکچین وجود دارد. تا امروز تصور ما از متاورس، محور چند بازی جالب و نهایت چند جلسه و رویداد مجازی و با ظاهر فانتری و مصنوعی میچرخید، اما این مفهوم از حوزه پزشکی و نظامی گرفته تا بازی و سرگرمی، حوزههای سلامت و درمان، نظامی، آموزشی، فروش املاک، بازی و سرگرمی، تولید و کسبوکار رو شامل میشود.
درباره ارزهای دیجیتال که بشدت در حال فراگیر شدن است میشود چند دیدگاه مطرح کرد:
- دنیای کریپتوکارنسی هدف کلان و مهم غیرمتمرکز سازی و امنیت تبادلات مالی رو دنبال میکند.
- غیرمتمرکزسازی اصلا چیز شوخی بردار و سادهای نیست و چون باعث ازبین رفتن تمرکز (قدرت) میشود، بزرگترین خط قرمز اکثر دولتها به حساب میآید.
- این خط قرمزِ حفظ قدرت و تمرکز، پتانسیل این را خواهد داشت که به بزرگترین بهانه اختلاف بین مردم و دولتها منجر شود، چرا که کشمکشهای آن چهره کثیف سیاست را بیش از پیش نمایان میکند.
- شاید مدت زیادی طول نکشد تا پول فیات (Fiat) چه از نوع دیجیتال چه از نوع اسکناس از بین برود، اما در این مسیر با سود و زیانهای وحشتناک و غیرقابل باوری مواجه خواهیم شد.
- بلوغ ارزهای دیجیتال حسابی زمانبر خواهد بود و بزرگترین چالش فراگیری کامل آن، درک عمیق از نحوه کارکرد و مفاهیم پایه و مهم این موضوع به شمار میآید.
رابطه شغل و درآمد، هر روز تیرهتر از قبل
این موضوع شاید یکی از جذابترین اتفاقات آتی باشد که احتمالاً شانس تجربه کردن آن را خواهیم داشت. به دنبال همان موضوع بلوغ دنیای بلاکچین و رمزارزها، یکی از محتملترین اتفاقاتی که دور از انتظار نیست، قطع ارتباط بین درآمد و شغل افراد است. نه به این معنی که افراد در این حالت باید رایگان کار کنند یا در ازای انجام کارها به آنها دستمزدی پرداخت نخواهد شد، بلکه به این معنی که درآمد، جای خود را از لیست دلایل نیاز افراد به شغل از دست خواهد داد. به عبارت سادهتر، در صورت محقق شدن چنین سناریویی، هیچ کس بخاطر پول و درآمد کار نخواهد کرد! حتی تصور اینکه کار کردن و شغل داشتن بدون دغدغه درآمد باشد هم برای خیلیها جذاب است و میتواند تحولات بسیار تلخ و شیرینی بخصوص در حوزه منابع انسانی به دنبال داشته باشد. همین الان به آن فکر کنید! اگر به اندازه کافی پول داشته باشید آیا باز هم کار خواهید کرد؟ جواب این سوال قطعاً نسبت به طیف مختلف افراد متفاوت است اما مطمئناً دلایل مهمتری از درآمد مثل یادگیری، تجارب جدید، کمک به دیگران، داشتن ارتباط با سایرین، کسب دستاورد، حل مسائل و سایر انگیزههای فردی و اجتماعی افراد را ترغیب به داشتن شغل خواهد کرد.
تکنولوژی تهدید نبود، ما از آن تهدید ساختیم
حداقل دو دهه گذشته زندگیمان تحت تاثیر تکنولوژی بوده، اما در ذهن اکثر مردم نارضایتی در مورد تاثیرات منفی تکنولوژی وجود دارد که طبیعتاً موضوع قابل توجهی است. به هرحال تفکر و صفر و صدی دیگر در زندگی ما جایی ندارد، پس در مورد تاثیر تکنولوژی هم نمیتوان گفت که مطلقاً بد و یا مطلقاً خوب بوده است. من به شخصه با این دیدگاه که قبلا که تکنولوژی نبود عصر بهتری بود، مخالفم. اما دیدگاهم در این بخش موارد زیر است:
- تکنولوژی به خودی خود تهدید نبود، ما انسانها به دلیل نداشتن فرهنگ مناسب استفاده از آن، تبدیل به تهدیدش کردیم.
- تکنولوژی قرار بود ابزاری باشد برای کمک به انسانها اما در برخی از رویکردها، ما انسانها خودمان را ابزاری کردیم برای آن. بجای اینکه او در خدمت ما باشد، ما خودمان را در خدمت آن قرار دادیم.
- در آیندهای نه چندان دور، ابعاد جدید تکنولوژی بخصوص هوش مصنوعی امکاناتی ایجاد میکند که از تصور ما خارج است، اما قرار نیست جای انسان را بگیرد.
- رویکرد آتی ما در مقابل این تغییرات همچنان ناپخته خواهد بود اما کم کم به اشتباهات استفاده آن پی میبریم و میتوانیم از آن استفاده درستتری داشته باشیم.
- فواید تکنولوژیهای نوظهور مثل سابق بسیار بیشتر از مضرات آن خواهد بود، اما کسانی که نمیتوانند خود را با آن وفق دهند، مدام در عذاب و اذیت قرار میگیرند.
پاندمی پندآموز، جدال با عادات بشری
دوسال پیش همین روزها بود که همه چیز را میشستیم و با الکل دوش میگرفتیم! پاندمی کرونا چنان ترسی را در جامعه و حتی جهان غالب کرده بود که آدمها از همدیگر هم میترسیدند. اینکه از کجا آمد و چگونه گسترش یافت هیچ وقت شفاف و علنی و رسمی مشخص نشد. اما چه چیز جدیدی در این پاندمی وجود داشت؟ هیچ چیز. بنظر من هیچ پیامد جدیدی نداشت چون هر زمانی از تاریخ را مطالعه کردم دوران مشابهی با دوران کرونا وجود داشته، هر کدام با رویکرد متفاوت، تبعات متفاوت و نتایج متفاوت. اما از آنجایی که من پاندمیهای قبلی را به شخصه تجربه نکردم، معیار تحلیل این بخش را همین پاندمی کرونا در نظر گرفتم. گرچه همانطور که این اولین پاندمی نبود و آخرین پاندمی هم نخواهد بود. تجربیاتی که در این دوران داشتم شامل چند دیدگاه است:
- یک پاندمی مثل کرونا آمد تا برخی پارادایمها را تغییر دهد. اما میزان موفقیت آن در این راستا بسیار کمتر از توقع بود.
- شاید عادات بشری توانست اینبار کرونا را شکست دهد، اما در نهایت مگاترندها از مقاومت ما قویترند.
- علم آنچنان که ما توقعش را داشتیم هم پیشرفت نکرده، مخصوصاً علم پزشکی و سلامت.
- ترس ناشی از شایعات فراگیر میتواند کشندهتر از یک ویروس سرایتپذیر باشد.
- دولتها و قدرتها معمولاً با ابزاری به نام بزرگنمایی،تهدیدها را به فرصت تبدیل میکنند.
- واقعیت معمولاً آن چیزی نیست که بنظر میرسد نیست، بلکه ممکن است در چند لایه پنهانی نهفته شود.
- برخلاف آنچه رسمی اعلام شد، کرونا یک بیمای تنفسی نبود و تحقیقات تخصصی اثبات کرد که یک بیماری عصبی مغز است که مستقیماً روی دوپامین تاثیر منفی میگذارد.
مدیریت مرکز کنترل، راهکار روبرو شدن با اخبار عجیب
در کنار همه این تحولات که از آن صحبت کردیم، یکی از بزرگترین چالشهای انسانی تحمل و پذیرش تغییرات و افزایش تابآوری و ظرفیت مقابله با اتفاقات و اخبار متفاوتی است که پیش رو داریم. کرونا، جنگ روسیه و اوکراین، تهدیدات فروپاشی اقتصادی و افزایش تورم و ایجاد بحرانهای مالی جدید، همه و همه اخبارهایی هستن که اگر به آنها دل بدهیم قدرت در هم فشردن ما ر با گودالهایی همچون افسردگی، پرخاشگری و سایر اختلالات روانی خواهند داشت. یکی از راهکارهای مناسبی که برای مقابله با این اتفاقات و اخبار در دسترس است، مدیریت مرکز کنترل است. در مورد مفهوم مرکز کنترل قبلاً مفصل در یکی از اپیزودهای پادکست در اینجا صحبت کردیم. از طرفی دیگر نباید فراموش کنیم که مدل پیشفرض دنیا، نابرابری و بیعدالتی است. اینکه توقع صلح و برابری بین انسانها داشته باشیم، حداقل فعلا دست نیافتنیست و بنظرم باید با واقعگرایی برای رسیدن آن تلاش کنیم.
نتیجهگیری نهایی
قبل از اینکه گذری از راهکارها داشته باشیم، خلاصه آنچه گفته شد را با هم مرور کنیم:
- هر آنچه در مورد اعدادی همچون شمارش سالها از آن استفاده میکنیم تنها یک ابزار قراردادی برای تقویم است و هیچ اتفاق تحولآمیزی با شروع سال و قرن جدید در کار نیست.
- برای درک بهتر دنیای پیشرو و زوایای پیچیده آن، ما هم نیاز به درک مسائل پیچیده و عمیقتر کردن نگاه خودمان به مسائل را داریم. به قول مولانا: ما برون را ننگریم و قال را / ما درون را بنگریم و حال را
- در قدم برداشتن برای کسب و کار و یا تخصصمان نیاز به نگاه عمیق به چرخههای عمر آن موضوع داریم. تقلید و تکرار کارهای منسوخ شده را باید رها کرد و به سمت نوآوری و حل مسائل با روشی نوین حرکت کرد.
- انرژی و توان خود را برای مقابله با مگاترندها و پارادایمهای جدید صرف نکنیم، بلکه در راستای حرکت به سمت آنها هزینه کنیم. چرا که قدرت آنها از مقاومت ما بیشتر است.
- مفاهیم نوین همچون بلاکچین، رمزارزها، متاورس و سایر تکنولوژیهای نوظهور هنوز به بلوغ نسبی هم نرسیده است. فرصت درک اینکه چطور کار میکنند و کاربرد و زوایای آن چیست را باید غنیمت شمرد.
- به سمتی حرکت میکنیم که هر روز رابطه بین شغل و درآمد کمتر و تیرهتر میشود. هر کدام از ما هم بد نیست به انگیزههای غیرمالی کسب و کارمان بیشتر فکر کنیم.
- تکنولوژی تهدید نیست، چرا که قرار بود ابزاری در اختیار ما باشد، اما ما خودمان را در اختیار آن قرار دادیم. هوش مصنوعی نیز قصد بلعیدن انسانها را ندارد و همین رویکرد را دنبال میکند.
- پاندمیهای پندآموز همچون کرونا به سادگی همهگیر میشوند و به سختی ریشهکن. آنچه از ما باقی میماند درسهایی است که از این جدال با عادات بشری میگیریم.
- راهکار روبرو شدن با اخبار عجیب و غریب این روزها را اگر جستجو نکنیم، بلاشک ما را از پا در میآورد. بنظر میرسد مدیریت مرکز کنترل، دستیافتنیترین ابزار مقابله است.
در مورد راهکارها همچنان معتقدم ما با ابعاد چندگانه مدیریتی میتوانیم از کنار همه این چالشها با موفقیت و کمترین تنش ممکن عبور کنیم. بنظر میسد با چند اقدام نه چندان دشوار میتوان قدمهای مثبتی در این راستا برداشت:
- اقدامات مثبت در محور تفکر سیستمی و حذف فرایندهای مستهلک کسب و کار همچون سپربلا بریا کسب و کارها عمل میکند.
- در مورد خطاهای شناختی، بخصوص «سوگیری تاییدی» و خطای «هزینه هدر رفته» بیشتر بخوانیم و بدانیم.
- انعطاف داشتن و واکنش ِنرم نشان دادن، مهارتی است که از ما آدم سازگارتری با جهان فعلی میسازد.
- تعامل دو طرفه، تلاش برای گفتگو و شنیدنِ فعال باعث پیشتازی ما در این عصر خواهد شد.
- هیچ خبری نیست! پروپاگاندا اخبار را آنطور که در راستای منافعش باشد، از طریق رسانهها به گوش ما میرساند. نگاهی به کتاب “پیگیر اخبار نباشید” نوشته رولف دوبلی کمک شایانی خواهد کرد.
- حداقل مفاهیم پایه تکنولوژیهای جدید را مطالعه کنیم. قرار نیست در آن متخصص شویم، فقط شناخت بنیادی هر یک از آنها کافی است.
- تقلید بدون آگاهی از دهها سال قبل تیشه به ریشه ما زده است. نوبت آن شده که ما با تیشهای به نام تفکر انتقادی، ریشه تقلید را بخشکانیم.
- عوض کردن جهت حرکت انرژی، تابآوری ما را به شدت بالا خواهد برد. جهت درست و سازگار با این قرن، حرکت انرژی از درون به بیرونِ ماست نه از بیرون به درون!
اگر شما هم معتقدید که تنها راه مقابله با پدیدههای جدید، انعطاف در مقابل آن است و یا اگر تجربیات مفیدی در این زمینه دارید، با ما در میان بگذارید. همچنین میتوانید این نوشته را با دوستانتان به اشتراک بگذارید.
برای باخبر شدن از نوشتههای جدید بدون مزاحمت اضافی آدرس ایمیل خود را ثبت کنید
۲۲۱۳