هوشمندی استراتژیک زیر ذرهبین
فهرست عناوین
مخاطب اصلی و سطح مفاهیم
مخاطب هدف هوشمندی استراتژیک، همه مدیران ارشد و میانی کسب و کارها، صاحبان مشاغل و مشاوران مدیریت و علاقهمندان به مفاهیم مدرن مدیریت هستند.
اگر به هر دلیل فرصت خواندن این پست را ندارید، می توانید به نسخه صوتی آن گوش دهید.
همه چیز روزمره عوض میشود… هر روز با طلوع صبح، میبینی دنیا رنگ عوض کرده و آدم هم دیگر آن آدم سابق نیست!
این جمله از ” هاروکی موراکامی ” در کتاب “کافکا در کرانه” توجهام را به خودش جلب کرد. واقعاً چه چیز از دنیای امروزِ ما شبیه دیروزِ نوعی است؟ یعنی چقدر کار و زندگی ما شبیه سال گذشته یا پنج و ده سالِ گذشته است؟
سهم ما از این همه تغییر و دگرگونی چیست؟ واکنش متقابل ما چیست؟ آیا ذهن ما میتواند پذیرای این حجم از تغییر و دگرگونی باشد؟
موجهای وحشیِ تغییرات که گاهی حتی در سطح جهانی (مثل پاندمی کرونا) دنیا را تحت تاثیر قرار میدهند وقتی به کشور ما میرسد با بحران مدیریت نیز ترکیب میشود و تبدیل به یک مسئله پیچیده میشود که حل آن از توان عادی صد عاقل هم خارج خواهد بود. اگر بخواهیم که در مقابل این چنین تغییرات، کمتوانی کنیم و اقدام متقابل نداشته باشیم، بیاغراق ممکن است همچون غولی ما را ببلعد و اگر هم بخواهیم محکم و استوار با آنها مقابله کنیم و خودمان را تطبیق دهیم، توان ذهنی و ابزار کاربردی کافی در دسترس نداریم.
بنظر میرسد هوشمندی استراتژیک رویکردی است که برای مقابله با این نوع از تغییرات میتواند کارساز باشد. برای اطمینان از این موضوع تا آخر این مطلب با من باشید…
وضعیت روزگار فعلی ما
- آیا در حال تجربه تلخترین روزگار زندگیمان هستیم؟ قطعاً خیر!
- آیا در حال گذر از دوران خیلی عجیب و شوکبرانگیزی هستیم؟ احتمالاً بله!
- آیا در شرایطی قرار گرفتیم که لحظات سنگین و مبهمی را میگذرانیم؟ احتمالاً بله!
واقعیت این است که ما امروز در جهانی غیرقابل پیشبینی زندگی میکنیم. اخیراً بیش از پیش در اطرافمان رفتارها و داستانهایی را میبینیم و میشنویم که ما را بسیار غافلگیر میکند. از هیچ موضوع برنامهریزی شدهی پیش رویمان خبر نداریم. حتی در محل کار خبر نداریم که آیا تامینکنندهای تاخیر میکند، همکارمان کار ناشیانهای میکند یا یک مشتری در دقیقه آخر حرفش را عوض میکند و همینطور الی آخر…
از طرفی دیگر این روزها سرعت زندگیمان از همیشه بیشتر شده است. طوری که انگار در فاصله دو سانتیمتری پشت اتومبیلی دیگر در حال رانندگی با سرعت ۱۵۰ کیلومتر در ساعت هستیم. اگر راننده آن اتومبیل جلویی کوچکترین حرکت غیرمنتظرهای بکند، مستقیم به او میکوبیم. در نتیجه انگار جایی برای اشتباه کردن نداریم. این حالت، اغلب بسیار پراسترس، ناامیدکننده و تحمیلی است. خلاصه تنها چیزهایی که میتوانیم (با قطعیت بالا) انتظار داشته باشیم اتفاقات غیرمنتظره است. بنابراین یا باید منتظر لحظه بمانیم و به رویداد غیرمنتظره واکنش نشان دهیم یا برای آن آماده شویم. طبعاً عاقلانهترین انتخاب ما در این شرایط، آماده بودن است و تنها محرک ما برای مبارزه، امید است و تنها ابزار برای غلبه بر این اوضاع آگاهی است.
آمادگی و امید و آگاهی، ما را در مسیری هدایت میکند که با حداقل وابستگی به آینده بتوانیم بهترین تصمیمگیری در شرایط فعلی را به نفع اهداف خودمان داشته باشیم. این مسیر همان هوشمندی استراتژیک است.
تعاریف چکیده علمی از زبان اندیشمندان
اخیراً در سرزمین ما از دو واژهی “هوش” و” استراتژی” بسیار استفاده و گاهاً سوءاستفاده میشود! اما در این نوشته قصد دارم به دور از این زیباییهای ظاهریِ کلمات، مفهوم واقعی و کاربردی “هوشمندی استراتژیک” را با بیانِ تا جای ممکن ساده با هم بررسی کنیم.
ابتدا به ساکن باید اشاره کنم که منظور از هوشمندی استراتژیک، برخورداری از “هوش استراتژیک” یا “Strategic Intelligence” و به اختصار “STRATINT” است. پس بهتر است در قدم اول نگاهی گذرا به تعاریف علمی و معتبر این مفهوم داشته باشیم و سپس به موشکافی هوشمندی استراتژیک به بیان سادهتر بپردازیم….
تعاریف معتبر علمی:
- هوش استراتژیک توانایی سازگارپذیری با شرایط دائماً متغیر امروزی است که با گام برداشتن در یک مسیر ثابت و هموار مغایرت دارد. زیرا تمامی سیگنالها و نشانههای رقابتی امروزی، ما را به سازگاری با شرایط متغیر فرا میخوانند.
- هوش استراتژیک ترکیب انواعی از هوش برای ایجاد ارزش افزوده اطلاعات و دانش در راستای تصمیمگیری استراتژیک سازمانی است.نقش اصلی آن تأکید در چگونه بهتر بودن موقعیت سازمان در کنترل آینده و رویارویی با چالشها و فرصتهایی است که موفقیت سازمان را افزایش میدهد.
- هوش استراتژیک، اطلاعات استراتژیکی که رصد، تحلیل، آمادهسازی و معنابخشی شدهاند را به مدیران ارشد ارائه میدهد و روی باورها، تعهدات و اقدامات آنها تاثیر میگذارد.
- هوش استراتژیک ظرفیت منطقی، شناخت، خودآگاهی، یادگیری، دانش عاطفی، استدلال، طرحریزی، خلاقیت، تفکر انتقادی و حل مسئله است. توانایی دریافت و تحلیل اطلاعات و حفظ و ذخیرهسازی آنها به عنوان دانش، در زمان مناسب بازیابی شده و برای انطباق رفتار با محیط و شرایط استفاده میشود.
- هوش استراتژیک راهحلی است که دنیای کسب و کارِ کنونی برای مواجه شدن با انفجار اطلاعات و آشفتگیهای همراه آن پیدا کرده است. این راهحل سازوکاری را فراهم میآورد که یک سازمان میتواند با تحلیل دادههای بزرگ به مزیت رقابتی قابل توجهی دستیابد.
شما را نمیدانم، اما من به شخصه از این تعاریف به جز اینکه فهمیدم هوش استراتژیک ظاهراً یک ابزار خوب و مدرن برای مقابله با تغییرات امروزی است، مطلب بیشتری متوجه نشدم؛ به همین دلیل ترجیح دادم با مطالعه بیشتر در این زمینه، به درک عمیقتری از این مفهوم برسم.
مفهوم عمیق هوش استراتژیک با بیان سادهتر
ممکن است بارها با این تعاریف روبرو شده باشیم که:
- هوش به معنی توانمندی ذهنی است که قابلیتهای متنوعی همچون استدلال، برنامهریزی، حل مسئله، تفکر انتزاعی، استفاده از زبان، و یادگیری را در بر میگیرد.
- استراتژی نیز در یک کلام به معنی چگونگی دستیابی به اهداف است.
- ترکیب چگونگی و توانمندی باید متناسب با محیط امروزی ما باشد که سرشار از ناپایداری است.
در نتیجه، به نظر من:
” توانایی پذیرشِ تحولات و همسویی با تغییراتِ غیرمنتظره که به حفظِ بقاء و حتی افزایش بهرهوری در شرایط جدیدِ پدید آمده، منتهی میشود ” سادهترین عبارتِ مفهومی است که از هوشمندی استراتژیک میتوان ارائه کرد.
متاسفانه هنوز درباره این موضوع در گوگل مطالب مفید زیادی به زبان فارسی وجود ندارد، اما اخیراً در وبلاگ شخصی دکتر عباس خدادادی مطالب مفیدی در این زمینه نگاشته شده که نمونه آن جدول زیر است که در مطلبی به نام “هفت پارادایم اصلی سیر تکامل مدیریت استراتژیک“، دیدگاه کلی و مناسبی از جایگاه هوشمندی استراتژیک در مدیریت امروزی کسب و کارها ارائه نمودند.
همانطور که در جدول فوق مشخص شده است ، تغییر دائمی محیط کسب و کار و انقلاب دادهها یکی از اصلیترین مباحث این مفهوم به شمار میآید.
در جستجوی اولیه که در مورد این موضوع انجام میدادم با دیدگاه پروفسور جان ر.ولز (John R. Wells) استاد دپارتمان استراتژی در مدرسه کسب و کار هاروارد (Harvard Business School) روبرو شدم. ایشان در کتاب جدید خود با نام هوش استراتژیک (Strategic IQ) این مطلب را شرح میدهد که سازگارپذیری با شرایط متغیّر امروزی نه تنها مهارتی هوشمندانه تلقی میگردد، بلکه عاملی حیاتی برای هر شرکت یا سازمان است که منجر به بقای آن می شود. در بخشی از این کتاب پروفسور ولز چنین میگوید:
هنگامیکه من با دقت بیشتری به دلیل ورشکستگی شرکتها پرداختم، متوجه شدم که اکثر آنها وجود مشکل را درک کرده بودند، اما نتوانستهاند استراتژی حل مسئله را تشخیص دهند. اغلب آنها حاضر به تغییر در راستای شرایط جدید نبودهاند، زیرا پیش از آن سرمایههای انسانی و مالی زیادی را هزینه نموده و تغییر این ساختار برایشان امر دشواری بوده است!
به بیانی جامعتر، هوش استراتژیک از یک سو، روشی برای افزایش هوش بشر در سیستمهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است و از سوی دیگر روشی در جهت رفع مشکلات جوامع امروز است که باید به هر سازمان اطلاعاتی در مورد محیط کسب و کار خود بدهد که بتواند تغییرات را پیش بینی کند و استراتژیهای مناسبی را طراحی کنند که ایجاد ارزش خواهد کرد و موجب رشد و ایجاد سودآوری سازمان حتی در ناپایداری امروزی شود.
نقش انقلاب صنعتی چهارم در سختتر شدن هضم ناپایداری
بدون آنکه بخواهیم یا نخواهیم، ابزارهای دیجیتالی زندگی امروز ما را متحول کرده و همچنان حجم اطلاعاتی که روزانه در معرض آن هستیم فزاینده میشود. در حقیقت ، تخمین زده شده است که ۹۰٪ کل دادههای جهان طی سه سال گذشته تولید شده است. از طرفی دیگر، انقلاب صنعتی چهارم صنایع و اقتصادها را با سرعت بالایی مختل میکند و منجر به تحولات، فرصتها و خطرات بیشتری برای نظارت بیش از گذشته میشود.
امروز نظارهگر این هستیم که امکان اتصال میلیونها انسان از دستگاههای موبایل با قدرت پردازش و حافظه بالا و همچنین دسترسی آنها به دانش نامحدود است و این امکانات با پیشرفتهای عملی در حوزههای هوش مصنوعی، ربات، اینترنت اشیاء، وسایل نقلیه خودکار، پرینترهای سه بعدی، نانوتکنولوژی، بیوتکنولوژی، علم مواد، ذخیره انرژی و محاسبات کوانتومی دوچندان خواهد شد.
انقلاب چهارم صنعتی نه تنها بر آنچه که انجام میدهیم تاثیرگذار است، بلکه هویت ما را هم دستخوش تغییر قرار میدهد. این تحول بزرگ، هویت ما که شامل حریم خصوصی، حس مالکیت، الگوهای مصرف، زمان، شغل، مهارت و ارتباطات است را نیز تغییر خواهد داد. این تحولات فنآورانه حتی بر سلامتی و کیفیت وجودیمان نیز تاثیرگذار است.
در نتیجه تغییرات در محیط رقابتی امروز آنقدر پرشتاب و با سرعت پیش میرود که شرکتها اگر تعللی در شناخت فرصتهای بهبود استراتژیک داشته باشند شاید موجبات مرگ خود را فراهم ساختهاند. از سوی دیگر نبود امکان پیشبینی درست از آینده بهدلیل عدم قطعیت و عدم اطمینان از تکرار مؤلفههای تاثیرگذار شرایط را مبهم و پیچیده کرده است.
اما مشکل به اینجا ختم نمیشود، قسمت بد ماجرا آن جایی است که تعداد انگشت شماری از فعالان هر صنعت به سمت این تغییرات عظیم پیشروی میکنند و محیط را برای سایرین رقابتیتر میسازند.
مایکل پورتر سالها پیش گفت: هر سازمانی که نتواند صدای محیط رقابتی خود را بشنود مطمئن باشد که از بین خواهد رفت.
هوش رقابتی که در ادامه به آن خواهیم پرداخت، یک لایه بسیار مهم از هوشمندی استراتژیک است و بهترین چارهی مقابله با این محیط رقابتی است و بس.
ریشه مقاومت ما در برابر تغییرات امروزی
هاروکی موراکامی در بخشی دیگر از کتابش چنین میگوید:
بستن چشمهایت چیزی را عوض نمیکند. هیچچیز ناپدید نمیشود چون نمیخواهی شاهد اتفاقی باشی که میافتد. درواقع دفعهی بعد که چشم باز کنی، اوضاع بدتر میشود. دنیایی که در آن زندگی میکنیم اینجور است، آقای ناکاتا. چشمانت را باز کن. فقط بزدل چشمهایش را میبندد. چشم بستن و پنبه در گوش چپاندن باعث نمیشود زمان و وقایع از حرکت بایستند.
برداشتی که من از این دیالوگِ کتاب داشتم، مقاومتِ قدرتمند و ریشهای در برابر تغییراتِ پیشرو که ناشی از عدم پذیرش واقعیت امروزِ زندگی ما انسانهای دو بام و دوهواست.
اگر بازه سنی گردانندگان کسب و کارها را از اوایل دهه ۳۰ تا اواخر دهه ۶۰ و حتی نیمه اول دهه ۷۰ شمسی در نظر بگیریم، متوجه خواهیم شد که هرچقدر سن کارفرمایان و صاحبان مشاغل به دهههای پیشین نزدیکتر باشد، مقاومت در برابر تغییرات و عدم پذیرش واقعیت تکنولوژیکی جهان امروز در آنان بیشتر یافت میشود. قصد ندارم سن را معیار مهمی در مقاومت تغییر بدانم اما اشارهام به جهان دوگانهایست که افراد سن بالاتر تجربه کردهاند، که خود عامل موثری در پذیرش دیجیتالی شدن زندگی امروز است. پاندمی کرونا امروز به ما نشان داد که میتوان دانشآموز بود اما مدرسه نرفت، در صورتی که ما نسلی بودیم که برای یک ساعت تاخیر حضور در مدرسهمان تنبیه میشدیم!!!
مغز کلام این است که هضم این حجم از چیزهای جدید واقعاً برای خیلی از ما مردم ساده نیست، اما همه چیز برای دانش آموز هفت سالهای که امسال با لپتاپ برای اولین بار به کلاس درسش متصل میشود، کاملا عادی و طبیعی است. پس از این مثال نتیجه میگیریم که بخش اعظمی از مقاومت ما انسانهای بالغ ، باورها و عادتهای رسوخ کرده در ذهنمان است. اینکه روزی برسد که راندن هیچ خودرویی وابسته به تسلط یک فرد راننده نباشد برای ما عجیب ، ترسناک یا شگفتانگیز است اما نسلهای بعد ما از شنیدن اینکه روزگاری بوده که این خودرو را انسان هدایت میکرده متعجب خواهند شد! پس در یک کلام باید گفت این تناقض، ناشی از چسبندگی به باورها و وابستگی به یک روند طولانی است و اصلیترین دلیل مقاومت ما در برابر تغییرات مدرن به نظر میآید.
عناصر اصلی هوشمندی استراتژیک
در منابع مختلف، طبقهبندیهای متعدد و عناصر گوناگونی برای هوشمندی استراتژیک معین شده است. اما اکثر آنها ۴ عنصر (لایه) اصلی برای آن تعریف کردهاند:
- هوش مصنوعی یا Artifical Intelligence (به اختصار: AI)
- مدیریت دانش یا Knowledge Management (به اختصار: KM)
- هوش تجاری یا Business Intelligence (به اختصار: BI)
- هوش رقابتی یا Competetive Intelligence (به اختصار: CI)
در واقع باید گفت اکثر اندیشمندان این حوزه به همین مدل طبقهبندی هوش استراتژیک معتقدند و لایههای اصلی آن را چنین شرح دادهاند. در این مدل تنها لایه اختیاری ” هوش مصنوعی” است. در واقع ما نمیتوانیم بگوییم مدیریت دانش، هوش تجاری و هوش رقابتی باید از تکنولوژی AI استفاده کنند، بلکه بسیاری از آنان که از هوش استراتژیک تبعیت کردهاند از تکنولوژیهای AI هم بهرهمند شدهاند. به هر جهت هنوز استفاده از AI در عمل الزام نشده است. اما سازمانی که در راستای سایر هوشها قرار داشته باشد، کاملاً آماده استفاده و بکارگیری AI خواهد بود.
پس اجازه دهید فعلا نگاهی کوتاه و گذرا به این چهار لایه داشته باشیم:
- هوش مصنوعی: تمرکز این هوش روی درک بهتر از اندیشه، یادگیری و کشف دلیل است. در کل بهتر است بگوییم که تاکید AI روی کمک به درک و پشتیبانی از فرایند تصمیمگیری است. سیستمهای خبره، رباتیک، یادگیری ماشین، تشخیص گفتار و بینایی ماشین از جمله مصداقهای هوش مصنوعی هستند.
- مدیریت دانش: به معنای در دسترس قراردادن نظاممند اطلاعات و اندوختههای علمی است، به گونهای که به هنگام نیاز، در اختیار افراد قرار گیرند تا آنها بتوانند کار روزمره خود را با بازدهی بیشتر و مؤثرتر انجام دهند. مدیریت دانش، شامل یک سری استراتژی و راهکار برای شناسایی، ایجاد، توزیع و تطبیق بینشها و تجارب در سازمان میباشد.
- هوش تجاری: برای اغلب ما از همه لایهها آشناتر است. مجموعهای از نظریات، روشها، فرایندها، معماریها و فناوریهایی است که برای تبدیل داده خام به اطلاعات مفید و معنادار استفاده میشود. امروزه استفاده از BI در کسب و کارها به یک ضرورت جذاب تبدیل شده است و مدیران با استفاده از خروجیهای آن توانستهاند به عملکرد و بهرهوری بیشتر و بهتری دست یابند.
- هوش رقابتی: هوشمندی رقابتی، کل دانشی است که یک شرکت از محیطی که در آن رقابت می کند در اختیار دارد و حاصل تجزیه و تحلیل ذرات بی شمار از اطلاعاتی است که روزانه شرکت را بمباران میکند. دریافت اطلاعات از محیط بیرونی کسب و کار زمانی بر موقعیت رقابتی شرکتها اثرگذار است که یک فرآیند مستمر بنام هوشمندی رقابتی به جهت جمعآوری ، ذخیره سازی ، تجزیه و تحلیل و اشاعه اطلاعات طراحی نمایند.
در نتیجه، تعاریف علمی به این اشاره دارد که هوش استراتژیک با تجمیع انواع مختلف هوشمندی، باعث ایجاد همافزایی بین هوش تجاری، هوش رقابتی و مدیریت دانش شده و موجب میشود که اطلاعات و دانش سازمانی برای تصمیمگیریهای استراتژیک بکار گرفته شود و از این طریق ارزش افزوده ایجاد گردد. در آیندهای نزدیک در پستهای جداگانه بیشتر به این لایهها خواهیم پرداخت.
رویکرد هوشمندی استراتژیک در محیط ایران
در ابتدای این پست اشاره کردم که بنظر میرسد کشور ما از بحران مدیریت در همه جوانب و صنایع در رنج کامل بسر میبرد، اما نکته عمیقتری که میتوانم در این بخش به آن اضافه کنم موضوع سطح بلوغ سازمانی (CMMI) است. شاید اگر این افتخار نصیب من شده باشد که یک مدیرعامل از یک سازمان ایرانی این نوشته را بخواند، پیش خودشان به این فکر کند که ما در ایران تا دستیابی به هوشمندی استراتژیک فاصله بسیار داریم. بله درست است. فاصله ما شاید تا محقق ساختن و پیادهسازی چنین رویکردهایی زیاد باشد اما میزان این فاصله از سطح بلوغ سازمانی ما سرچشمه میگیرد. اگر هر کدام از ما مدیران و صاحبان مشاغل راهکارهایی برای افزایش و ارتقای بلوغ سازمانی خود بکار ببندیم و قدم به قدم در مسیر هوشمندی استراتژیک پیشروی داشته باشیم، طولی نخواهد کشید که به یک تحول صنعتی و تجاری بزرگ در سطح کشور دست پیدا خواهیم کرد. هدف من از راهاندازی این بلاگ نیز ارائه آگاهی و راهکارهایی هرچند کوچک به محقق ساختن چنین هدف ارزشمندی است.
پیشتر درباره مقاومت ما در برابر تغییرات و پذیرش چیزهایی جدید و مدرن نیز اشاراتی داشتم اما میخواهم مطمئن شوم که آیا واقعاً توانستهام تلنگر ریزی به شما بزنم که هیچ نیرویی در جهان نتوانسته تا به امروز جلوی رشد یک روند قدرتمند را بگیرد؟ ما برای بقای سازمان خود مجبوریم که موجسواری روی ایدهها و مفاهیم جدید را یاد بگیریم و به کار ببندیم. البته اگر قرار نیست گوشهنشینی را انتخاب کنیم و غرق شدن مجموعهای که با زحمات و چالشهای بسیار تا به امروز سرپا نگه داشتهایم را به باد فنا دهیم.
در نهایت به دلیل وجود چنین چالشهایی از قبیل سطح بلوغ، مقاومت تغییر و تهدید دانستن تکنولوژی و آماده نبودن زیرساختهای فنی و فرهنگی ایران ، صلاح کار ما شاید بر این باشد که با هدف ” حفظ بقاء” از زوایای متعدد و بیشتری به هضم و درک هوشمندی استراتژیک بپردازیم و فعلا گامهای “در مسیر قرار گرفتن” را شروع کنیم بلکه روزی بتوانیم به پیادهسازی و اجرای قدرتمند آن دست یابیم.
آگاهی و ایجاد سینرژی از انواع هوش (علاوه بر چهار عنصر اصلی) میتواند برای ما ایرانیان نقطه عطفی از بهرهوری از هوشمندی استراتژیک باشد به شرطی که هر کدام از فیلدها را به تنهایی به کار نبندیم و خاصیت همافزایی بودن آن را حفظ نماییم.
بعضی از متداولترین آنها عبارتند از:
- هوشمندی اطلاعاتی
- هوشمندی مالی و اقتصادی
- هوشمندی منابع انسانی
- هوشمندی بازاریابی
- هوشمندی فروش
- هوشمندی فرایندهای سازمانی
- هوشمندی راهبری
البته در این بلاگ، تمرکز ما بیشتر روی توانمندسازی مدیریتی این روند است که شامل بررسی موضوعات درباره استراتژی، تحلیل، تفکر، تحول، الگوها و استانداردها، فناوری و راهبری هوشمندانه میباشد.
احتیاط واجبی که باید داشته باشیم، پرهیز از در تله افتادن سوءاستفادهگران از دو واژه “هوش” و “استراتژی” است که با شگردهای مختلف مفاهیم پیش پا افتاده یا تاریخ گذشته را با این عناوین به ما تحمیل میکنند.
نظام هوشمندی استراتژیک (پیادهسازی)
نظام هوشمندی استراتژیک یا (Strategic Intelligence System (SIS، در واقع بکارگیری و پیادهسازی هوش استراتژیک در عمل است. این نظام با استفاده از ابزارهایی که به یک سازمان ارائه میدهد میتواند «یک نوع ظرفیت منطقی برای شناخت، یادگیری، تحلیل، طرحریزی، تفکر انتقادی و حل مسائل» را در کسب و کار جاری کند. استقرار نظام هوشمندی استراتژیک باعث ارتقای قابلیتهایی در مدیران میشود که ویژگی مشترک تمام رهبران موفق در کسب و کار است.
اتفاقی که در این مرحله رخ میدهد، پروسه تحول ناشی از تصمیمگیریهای مبتنی بر هوشمندی استراتژیک است. این روند تغییرات را باید هم خوب بشناسیم هم خوب مدیریت کنیم. مدل زیر به ما در این خصوص کمک بسیاری میکند.
مطابق مدل فوق میتوانیم زوایای پیادهسازی هوشندی استراتژیک را بهتر درک کنیم و در دستور کار سازمان خود قرار دهیم. البته که مدلهای دیگری توسط سایر اندیشمندان در این راستا ارائه شده که در آیندهای نزدیک به آنها خواهیم پرداخت.
نتیجهگیری نهایی
- راهکاری که این پست برای مقابله با ناپایداری کسب و کار و عدم قطعیت برنامهریزی به روش سنتی و همچنین تغییرات متعدد روزمره به شما پیشنهاد کرد، استفاده از مفهومی به نام “هوشمندی استراتژیک” است که یک رویکرد مدرن در دنیای کسب وکار است و میتوان میزان آمادگی و امید و آگاهی ما را بهبود ببخشد و ابتدا به ساکن باعث حفظ بقاء و سپس باعث افزایش راندمان و رشد و سودآوری کسب و کارمان شود.
- هوشمندی استراتژیک به زبان ساده را اینگونه تعریف کردیم: توانایی پذیرشِ تحولات و همسویی با تغییراتِ غیرمنتظره که به حفظِ بقاء و حتی افزایش بهرهوری در شرایط جدیدِ پدید آمده، منتهی میشود.
- با چهار عنصر اصلی هوش استراتژیک از زبان اندیشمندان این حوزه آشنا شدیم، یعنی: هوش مصنوعی ، مدیریت دانش، هوش تجاری و هوش رقابتی
- به این نتیجه رسیدیم که به دلایل مختلف ما در ایران به زوایای بیشتری از هوش نیاز داریم که شامل یک همافزایی از هوشمندیهای مؤثر و معتبر است و همچنین باید احتیاط کنیم در دام تلههای این مفاهیم نیوفتیم.
- به استقرار و پیادهسازی این روند در سازمان ” نظام هوشمندی استراتژیک” یا SIS گفته میشود که در آینده با جزئیات بیشتر به آن خواهیم پرداخت.
اگر شما هم معتقدید که هوشمندی استراتژیک یک راه گذر از شرایط فعلی است و یا اگر تجربیات مفیدی در این زمینه دارید، با ما در میان بگذارید. همچنین میتوانید این نوشته را با دوستانتان به اشتراک بگذارید.
برای باخبر شدن از نوشتههای جدید بدون مزاحمت اضافی آدرس ایمیل خود را ثبت کنید
۱۶۰۶
مطلب جامعی بود ممنون
سپاس از لطف و توجه شما